بگین که کار خوبیه:))

  • ۲۳:۰۴

+دارم با لبتاب تایپ میکنم.چقد سخته.

این قالبا تو گوشیم خوب دیده نمیشن.اومدم ببینم اینجا چه ریختی ان که دیدم به به :)

قالب قبلی خوب بودا منتها این بالاش هیچی عکس نداش.

+برای کد کانال یک دنیا تشکر از کسی که نوشتش:)

+به فکر افتادم کدنویسی یاد بگیرم نه که ایام فرجه ست این حس خیلی قویه.

+یه شرحی میدم و نظر میپرسم:

اینجانب تا به این لحظه که سال سوم پزشکی رو سپری کردم سرجمع دوبار درمحیط درمانی بیمارستان بودم اونم دور ایستاده بودم وحواسم به خودم بود که پس نیوفتم.

درواقع گروه سمیولوژی کم کاری کردن.موظف بودن هفت جلسه برامون کلاس تشکیل بدن تو بخش های مختلف.اما همش دوجلسه تشکیل دادن و عملا چیزی یاد نگرفتیم.

من طول ترم هرقدر خواستم به خودم جرئت بدم برم بیمارستان بالاسر مریض اصلاوبه هیچ وجه نتونستم.

چون احساس میکردم اون مریض داره استراحت میکنه و روا نیس برم مزاحمش شم.بعداز طرفی هم اون بنده خدا که در جریان نیس که من کلا پرتم وصرفا جهت یادگیری اصول اولیه اومدم فک میکنه یه پا دکترم و احتمال ضایع شدن بیسیار است...

حالا...

همون گروه سمیو که عملا چیزی یادمون ندادن الان بهمون گفتن موظفین برین از یه مریض شرح حال بگیرین و روز امتحان برگه شرح حال رو تحویل بدین.

من واقعا توان ارتباط با مریض رو درخودم نمیبینم والان تبدیل شده به کابوسم! بعد از طرفی هم خود ارومیه رفتن وبیمارستان رفتن هم بالخره کلی کاره وکی میره این همه راهو!

حالا چیزی که هس اینه که یک عدد سال بالایی هس که سروتهشو میزنی تو دایرکت منه.منم از این جهت که سال بالاییه و احترامش واجب جواب حال واحوال پرسیش رو میدم..یا مثلا از درس وامتحانا میپرسه وباز باید جواب بدم.یا مثلا یه کلیپ دیده خودش کف کرده فک میکنه برای منم جالبه میفرسته.منم که دل رحممممم برای اینکه ضایع نشه مجبورم واکنش خوشایند نشون بدم.

حالا...

میخوام بهش بگم عکس یکی از برگه های شرح حالی که دم دستش هست رو واسم بفرسته همون رو یکم تغییر بدم که در حد یه سال سه یی بشه وببرم تحویل بدم.


با شرحی که رفت وبا توجه به اینکه این سال بالایی پسره و خب ممکنه فقط ممکنه عواقب داشته باشه به نظرتون بکنم این کاررو؟


+أأأأأأأأ چقد نوشتم .اوخی..طفلکیا باید این همه رو بخونین :) بیسیار تچکر میکنم از خوانشتون

+بیاین کانال دیگه..جان ما :)))))

  • ۲۷۱
محمد حسین
این قالب از قبلی بهتره خانوم دکتر سال سوم پژشکی :دی 
بله خودمم همین فکرو‌میکنم آقای شاعر :)
fatemeh
اصلنم کار خوبی نیس!
پس فردا شرح حال مریضتو میخوای بدی دکتر فلانی بگیره؟
یه بار ترستو بذار زمینو برو...اگه فک میکنی الان آسایش یک مریضو بهم میزنی اگه الان یادنگیری در آینده صدها مریض...
در باب ارومیه هم که بابا دوساعت راهه دیگه:-))))
موندن تو خوابگاه سخته ولی دو ساعت‌بری دوساعت برگردی که سخت نیس
اساسا وقتی به کسی رو میندازی باید منتظر عواقب بعدش هم باشی!پسسسس خودت برو!
خو الان بلد نیستم ترم بعد یاد میگیرم:)
سختمه واقعا..اگه یار پیدا کنم واسه بیمارستان رفتن خودم میگیرم اما اگه نشد با بچه ها هماهنگ‌شم دیدی مجبور شدم و رو انداختم
Lady cyan ※※
:)
به به قالب
به به من کلا با لپ تاپ تایپ میکنم :)
موفق باشی اصن
:)
من اینقد با لبتاب کار نکردم کلی طول میکشید حروف رو پیدا کنم
زوج مهندس
قالب نو مبارک :))))
کار خوفیه :)
من این کارو در درس برنامه نویسی انجام دادم اما آخر کار وجدانم قلمبه شد و برنامه ی نصفه نیمه ی خودم رو تحویل دادم و اون آقای سال بالایی که اون موقع ازش کمک خواستم هم اکنون آقای همسر می باشند :دییییییی
تچکر:)
خب دیگه منم از همین میترسم نمبخام اونطوری شه:-P
ریحانه. الف :)
بخدا تلگرام ندارم عزیزم :|||
چقد حیف
رهگذر ...
سلاااام
قالب نو مبارک
منم از بس با گوشی ام،وقتی با سیستم میام کلی اذیت میشم😁

بنظرم جسور باش،اینکه بیمار فلان میشه و فلان فکر رو میکنه بزار کنار،اگه تنهایی سختت بود با یکی از همکلاسیا میرفتی تا دستت بیاد چطور برخورد کنی و چی بپرسی و ...دیگه بقیه شو خودت واردی!

درباره اون پسره و ...هم بگم که اگه برات دردسر نمیشه و فکرای دیگه نمیکنه اشکال نداره،ولی باز خودت سبک سنگین کن
سلااام:)
میسی
اصن چن وقتیه اعتماد به نفسم رسیده زیر صفر
ببینم میتونم با دوستام هماهنگ شیم با هم بریم
محمد رضا
میام کانال
جدن؟
چقددددد خوووب:))))
بهار ..
یعنی چند سال دیگه خانوم دکتر واقعی میشی؟! :))
اگه خدا بخواد:)
ریحانه. الف :)
من اون قالب اولی اولی تو بیشتر دوس داشتم عا :)) همون که کرمی بود بکگراندش
اره اون تو گوشیمم‌خوب دیده میشد..ولی اخه تکراری شده بود:)
رهگذر ...
آففففرین دوست خوبم :))))

من خودمم بیشتر شکستهای زندگیم از همین عدم اعتماد ب نفس ناشی میشه.متاسفانه :(


:)))
اره واقعا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan