بیا کمی با من بنشین

  • ۰۰:۳۴

دوست دارم تو را از آشپزخانه بیرون بکشم

و به جای این که فکر شام خوردن باشم

گل روی پیرهنت را بو بکشم

روی زنجیر ظریفی که به گردن انداخته ای

نفسم را بوسه کنم

و زمانی که رو به من بر می گردی

پلک زدن هایت را بشمارم

دوست دارم

آن چنان محو صورت هم باشیم

که تمام خانه با موی تو تاریک شود

آن چنان گیج

که نفهمیم غذا می سوزد

بیا

بیا از آشپزخانه بیرون برویم

دوست دارم

تا خود صبح

بی دغدغه رو به روی تو بنشینم

و زمانی که داشت خوابم می برد

با نوک انگشتم

گوشوار هایت را تکانی بدهم


رسول ادهمی



*در کانال پذیرای شما عسدیم:)

  • ۱۷۸
بهار پاتریکیان D:
چه قدر رمانتیک ..
هوم‌ :)
آبان دخت ...
خیلیم عالی...قشنگ بود :)
اره قشنگه :)
دلقــ ــک
چقدر قشنگ :)
^_^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan