منو ببرن بهشت،بهشت آتیش میگیره:/

  • ۱۲:۳۸

یکی از سال بالاییا سراغ امتحان فارما رو میگرف گفتم چه گندی زدم:(

گف :من خودمم با فارما حال نکردم.فارما یک هشت شدم فارما دو‌ شش!

منم یه حس خوشایند بهم دست داده که عه خب پس این خودشم افتاده :))

بعد میگه:زمان ما چون دکتر میکائیلی بود فارما یک رو ۱۲ داد فارما دو رو ۱۰!!!

هر دو رو پاس شده بود.خب همین چهار نمره به منم داده شه پاس میشم خو:(

آخه این میکائیلی ادل باید زمان ما یه گندی میزد که ردش کنن بره:| آخه این شانسه ما داریم:|

اعتراض دارم اصن:(((

*خون نمره ها رو گذاشته.خون همونی بود که استادش سر کلاس گفته بودم هیشکی رو نمیندازیم.

نمرم یه طوری که انگار پیرو همون حرفش یه نمره ای داده و این ینی این ترم رو شانس نیستم.نکنه تو پاتو هم بیوفتم.

من باز این ترم داشتم چه غلطی میکردم دقیقا،که اینطوری شد:((((

اینقد بدم میاد از خودمممممم

  • ۱۷۸
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan