گشنمه

  • ۲۰:۱۳

الان چند ساعته نشستم اینجا،جم نخوردم از جام:| در حدی که یه ویژه برنامه عید دیدم،یه سینمایی فوق تکراری دیدم و پشت بندشم یه سریال.

قهرم در واقع:/

بدغذا بودن مصیبت عظیمیه،نهار نخوردم:/ بعد مثلا نه که عیده شیرینی خواستم که جور نهارم رو بکشه.خیلی شیک و مجلسی بابا ،سپرد به داداشم که بره شیرینی بخره،داداشمم شوت کرد سمت بابا این مسئولیت رو.هی این به اون،اون به این ..آخرشم هر دو لج کردن هیشکدوم نرفت بخره:(


هیشی دیه،یک عدد قد لجباز هستم که از گشنگی دارم تلف میشم:| و تازه به این روند ادامه بدم زخم بستر هم میگیرم:|

  • ۲۲۶

وقتی نیستی هستی،وقتی هستی فقط تویی:|

  • ۰۰:۲۱

خیلی وقت پیشا،یکی دوسال پیشا..

فیلم پرتقال خونی رو گرفته بودم.ریخته بودم تو لب تاب.بعد یادم رفته بود ببینمش.

باتری لب تابم خرابه.باید بزنیش به برق تا روشن شه.شارژ نگه نمیداره.داشتم صفحه ش رو مرتب میکردم که اگه فرصت شد ببرمش تعمیر.بعد رسیدم به همین فیلمه.

بعد خواهرم برگشت گفت :آخرش اون با اون ازدواج میکنه این با این.

بعد یه جوری مطمئن گف فک کردم دیده و داره میگه.

همینجور سرخوش طور داشتم به تماشام ادامه میدادم که مثل همه فیلما پایان خوش داره یهو در کمال ناباوری اون پسره سیاوش مرد!

حامد بهداد بازیش کرده بود.بعد من یک سری خصومت داشتم با این بهدادخان! ولی یه جوری مرد دلم سوخت.

مامانم دعوام نمیکرد گریه میکردم:دی

خصومتام با حامد بهدادم یادم رفت:)))

  • ۲۰۹

داره صداش میاد

  • ۱۴:۳۰
از مشخصه های بارز استاد کرم دار اینه که:
سایت دانشکده خبر بزاره که ایهاالناس خوابگاه ها آماده نیستن.شروع کلاس رو از بیستم انتقال بدین به ۲۷ام.
بعد همین خبر رو به اون استاد نشون بدی و بگی حله دیگه استاد هان؟این هفته کلاس نداریم.
و استاد مذکور قبول نکنه که الا و بلا این هفته چهارشنبه باید پاشین بیاین کلاس تشکیل بدیم:| نیاین عواقبش پای خودتون.

اونوقت دانشجوی الاغ میدونین چه ویژگی هایی داره؟
دانشجوی ذکر شده به جای اینکه بگه هه استاد خر کیه باباع کلاس کیلویی چند.نمیرم:))))
نشسته داره فک میکنه عایا برم؟عایا نرم؟
خلاصه ش اینه که دانشجوی الاغ ینی من:|

راستش حوصله م از خونه موندن سررفته.ولی خب خوابگاه رو ندوس.چی میشد یه خونه داشتم واسه خودم:(
  • ۱۸۶

عمو‌پورنگِ جان:)

  • ۰۰:۰۷

عمو‌پورنگ مهمان خندوانه ست:))) کلی حس و حال خوب برام زنده شد.عمو پورنگ فراموشم شده بود.

یه زمانی،که چهارم پنجم ابتدایی بودم شایعه شد که عمو پورنگ تو یه تصادف مرده!برنامه ش هم دیگه پخش نمیشد.

اولین غم سنگین زندگیم رو اون موقع احساس کردم!به قدری برام غم انگیزناک بود..شبا گریه میکردم!باورتون میشه!!خیلیم بچه نبودما چهارم پنجم بودم!


اون موقع ها خیلی ساده تر میپوشید.از یه جایی به هم مدل لباس پوشیدنش عوض شد.همه چی ست!ینی هر چی مد روز بود اونو میپوشید.احساس میکردم دیگه تو عالم بچه ها نیس و عوض شده.در واقع خودم بودم که بزرگ شده بودم :دی


عمو پورنگ اولین عشق زندگیم بود :) دوسش دارم الانم:)) خدا اونو برا مامانش،مامانشو هم واسه اون حفظ کنه:)

  • ۳۲۹

ما مال اونوراییم واسه همینه که شبا بیداریم،روزا خوابیم

  • ۰۲:۱۵
*همکلاسیم مقاله فرستاده آلمان حالا هم رفته واسه دفاعش اونوقت من اینجا پست میزارم:|
افتخار کنین بهم:/
**یه فرهاد نامی بود،شاعر بود،یه معشوقه ای داشت،من هی ذوق میکردم از حس خوبشون..هیشی دیه کات کردن:| تازه این دومین شکست عشقیش بود.پست ها و‌سروده هاش باز رنگ و بوی غم و اعتراض گرفتن.
دنیای بدیست نازنین،با این روابط دونفره کشکی دوروزه:/
***دقت کردین وباتونو سر نمیزنم؟خیلی بی معرفتم میدونم.واستین قشنگ کلاسا و امتحانا که شروع شد اون موقع من کامل شیفته وب گردی میشم همه تونو میخونم واسه همه هم کامنت میزارم:دی
چطوره کامنت دونی خودمو ببندم اصن.
****یه پیجی هست تو اینستا مال یه دانشجوی پزشکی،به قدری حالش با رشته ش و زندگیش خوبه که آدم کپشناشو میخونه شارژ میشه.پیجشم بازه اگه دوس داشتین_ lifearound_me
البته خب مث من خابگاهی نیست و واسه خودش خونه داره این خودش کلی میتونه حال آدمو تحت الشعاع قرار بده.تازه ماشینم داره:/ خدا بیشتر بده بهش. به دل مامان منم بزاره که یه دختر میتونه تو یه شهر غریب خونه داشته باشه و‌طوریش نشه.میتونه خودش پشت فرمون بشینه و رانندگی کنه و طوریش نشه:|
من زمانی که تازه گواهی نامه گرفته بودم بابارو راضی کردم واسم ماشین بخره.مامان گف رفتی واسه دخترت ماشین بخری دیگه خونه نیا دوتاییتون باهم تو همون ماشین زندگی کنین.دراین حد ینی.

****امکانات رفاهی نداریم،پولم که نداریم،ولی پارتی...اونم نداریم:| خدایا کرمتو شکر :)))))) خابگاه که داریم.یه اتاق دوازده متری که پنج نفرو میچپونن توش.بعععع‌بعععع!!
  • ۲۱۷

تلخ عین چی

  • ۰۱:۴۷

یه مرضی که دارم همیشه خیلی خیلی قبل تر از یه اتفاق بهش فک میکنم و اوقاتمو تلخ میکنم.

مثلنش اینکه چن وقتیه دارم فک میکنم از بیستم یا نه در بهترین حالت چونه زنی نماینده از بیست و هفتم زندگی خابگاهی شروع میشه.

به خابگاه که فک میکنم دهنم تلخ میشه،گریه م میگیره!در این حد ینی.

آدمای جدید با عادتا و رفتارای خاص خودشون:( که مجبوری خودتو وفق بدی باهاشون.

قربون حافظم برم.اصلا یادم نمیاد پارسال واسه گرفتن خابگاه چیکار کردیم:| کی رفتیم برگه معرفی و کارت خابگاه گرفتیم؟! هر وقت میرفتی بود یا ستاد روز تعیین کرده بود؟!

حافظه هم اینقد ضعیف؟!

آدم اینقدر مزخرف؟!

من خابگاه نرفته ناله هام داره شروع میشه..برم روزی چن تا پست چسبیده میشه به این صفحه تو همشونم دارم گریه زاری میکنم و‌به زمین و زمان فحش میدم:|


ولی جدی اگر ستاد خودش روز تعیین میکنه،بکنه دیگه از بیستم کلاس داریم:|


*قربون برم دوستامو!که اونام یادشون نیس پارسال چیکا کردیم .

راه های تقویت حافظه رو میدونین؟زودم تاثیر بزاره

  • ۱۶۵

در این سه سال چه بر ما گذشت

  • ۱۶:۳۲

انتخاب واحد ترم پیش رو انجام شد.به قدری شوتم که واحدا رو که نگاه میکردم نمیدونستم بین ریه،خون،قلب،غدد،روماتو،گوارش کدومارو ترم پیش پاس کردم و کدوما مال این ترمه.فقط کلیه یادم بود:)

هنوز که هنوزه نمره های پاتو رو نزاشتن.نمیفهمم اصلاح کردن واسه چی نمیزارن رو سایت:|

یه شرحی میخوام از مجموع این شش ترمم بدم و غلط کردمای آخر ترم و آدم میشم و نشدنم..که تهش بگم قسم به این پست که این ترم خوب میخونم :دی

  • ۲۴۰

چقد بوق بوق میشنویم فردا از خیابونا

  • ۲۱:۲۹

فردا جشن عقده یکی از دوستای دبیرستانمه.به نظرم بهترین تاریخیه که میشه برای عقدوعروسی انتخاب کرد.روز ازدواج‌حضرت علی و خانوم فاطمه :)

الهی به حرمت و برکت فردا تو همه خونواده ها مهرو محبت و عشق جاری باشه :)


*تو شوک ازدواج دوتا از بچه های ترم پایینیمونم.واقعا من چرا هیچوقت در جریان هیچی قرار نمیگیرم و لحظه آخر میرم تو شوک.ینی میخوام بگم اینقد بچه خوبیم که همیشه سرم تو کار خودمه:))

  • ۲۱۳

چاله ای به اسم علوم پایه

  • ۰۲:۴۶
فردا امتحان جامع علوم پایه برگزار میشه.
همونی که دوره قبلیش اسفندماه گذشته بود و منم از شرکت کننده هاش بودم..خوشحالم که به خیر گذشت و پاس شدم.
امتحانش اینجوریه که ۲۲۵تا سوال تستیه بدون نمره منفی!فک کننننن ..بدون نمره منفی.
بعد معمولشم اینطوره که از این ۲۲۵تا صدتاشو که درست بزنی پاسی.
همه میگفتن سه هفته، یه ماه بخونی پاس میشی.اصلا کسی نمیوفته همه پاس میشن.همین حرفاهم باعث شد همون یک ماهی که مهلت داشتم برای خوانش،نخونم.و من تازه اون لحظه ای که تو تاکسی نشسته بودیم و مریم پرسید چی هارو حذف کردی،فهمیدم تقریبا همه درسا رو حذف کردم.
آناتومی فقط توراکس خوندم و بقیه حذف.بیوفیزیک و بیوشیمی و بافت کلا از بیخ و بن حذف.فیزیولوژی اعصاب و عضله مضله خذف.دروس عمومی که کلا هیچی!
امتحان که تموم شد یکی دو‌ساعت بعدش کلید رو سایت بود.اومدم چک کنم .تا سوال صد رفتم جلو ،تعداد درستام به چهل تا هم نرسید.پرتش کردم کنار و مطمئن شدم با وضع فجیعی میوفتم.
اصن یه وضع نابودی داشتم.
یکم که گذشت دوباره برداشتم بقیه ش رو چک کنم.تا آخر رفتم ۹۳ تا درست داشتم.و میگفتن دوره قبلی با هشتادو شش هم پاس شدن.
حالم بهتر شد اما بازم نمیتونستم مطمئن باشم.نمیشد که خیالم راحت باشه.
وقتی هم که نتایج اومد سایت لعنتی بالا نمیومد،ماوقع رو‌همون موقع پستش کردم منتها الان با گوشی لینک دادن سختمه.
خلاصه...با صد قبول شدم:))))))
همون امتحانی که میگفتن هیشکی نمیوفته،پنج نفر از بچه های ما افتادن،شونزده نفر از بچه های ورودی تبریز!
پاس شدن من معجزه ای بود واسه خودش.

آرزو میکنم امتحان فردا رو خوب بدن بچه ها.مخصوصا بچه های خودمون:)

خدایا شکرت:)
  • ۲۲۸

خودم کلافه شدم اینقد میپرسم شمارم کلافه کنم

  • ۱۳:۰۳

یه مدته به هر کی میرسم گوشیمو برمیگردونم سمتش میگم:کدوم رنگ؟

معمولا هم جوابی که میشنوم اینه که :نمیدونم هر کدوم خودت دوست داری:|

بعد مثلا آجیم که راحته و رودروایسی باهام نداره و تخریب ذوقم کار همیشگیشه میگه:خفه مون کردی بابا تو ام ،اه یه رنگی بخر خلاصمون کن دیگه .


دیگه اینطوری مورد بی مهری قرار گرفتم که دوباره به اینجا پناه آوردم :دی

این گوشی پزشکی ها چون اصلش ساخت آمریکاس میگن اینایی که تو بازاره اکثرا چینی ان و تقلبی ان و بهتون میندازن و این حرفا.

بعد دیروز که با بابا رفته بودم بخرم یه آقایی همینارو چنان با آب و تاب واسه بابا تعریف کرد که بابا هم گف بیا برو همونجایی که همه دوستات سفارش دادن از همونجا سفارش بده که اگه تقلبی هم بود درد مشترک باشه و راحتتر تحملش کنین:/

رفتم تو پیجشون رنگ های موجودشون رو ببینم.یه‌بنفش روشن گذاشتن پرسیدم بنفش تیره هم دارین؟گفته:نه متاسفانه موجود نداریم:|

بعد گفتم آبی کاربنی چی اونو دارین؟گفته اونم یه نمونه مونده:|

بعد الان کلا من رنگاشونو دوس ندارم.فک کن مثلا زرشکی دارن،زرد دارن...آخه ضایع نیس آدم گوشی زرد رنگ بندازه گردنش تو بیمارستان رژه بره:|

رنگای موجودشون رو میزارم ادامه مطلب ببینین چه خاکی به سرم کنم.کدومو بگیرم؟

  • ۳۸۸
۱ ۲ ۳
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan