3.0.2

  • ۱۲:۵۱

_ختم صلوات چهل روزه داشتم.دیروز تموم شد.کار به کیفیتش ندارم.کاری به گندکاریای بیست و چهار سال زندگیم ندارم.من با کلی امید و ایمان این ختمو شروع کردم و حالا سفت یقه ی خدا رو چسبیدم که یاللا یاللا من منتظرم یاللا.یه آثاری باید داشته باشه بالخره .

_فوتبال ایران اسپانیا..محشر بود.

اولین بار بود توو خوابگاه چنین فوتبال پرطرفداری رو میدیدم.چهار سال پیش تو بازی با آرژانتین من سالای اول خوابگاه نشینیم بود.غمگین و غربت زده بودم و نرفتم اتاق تی وی.اینبار اما..

عاغا یه ربع به ده رفتم پایین به خیال اینکه اولین نفریم که دارم میرم.رفتم دیدم دور تا دور اتاق پر شده:|

یه اتاق بیست و اندی متری با کلی دختر علاقمند ،قشنگ رو هم نشسته بودیم و عده ای هم بیرون مونده بودن.

از دقیقه اول تا آخرش صلوات فرستادیم و جیغ زدیم.

اون شوتی که از بیرون خورد به تور دروازه شون و دقت نمیکردی فک میکردی گله،اونجا یه عده ای پا شده بودن میرقصیدن و صدا نمیرسید بهشون که آگاه شن گل نبوده.

اون گلی هم که مردود اعلام شد سرش گلوی هممون جروا جر شد اینقد جیغ خوشحالی سر داده بودیم و نگم از افسوس بعد اعلام مردودی نگم از آه و حسرت و سکوتی که بعد گل اسپانیا حاکم شد توو اتاق تی وی.

فقط اون صحنه ش که بازیکنامون خوابیده بودن رو توپ و بیرانوند از لای دست و پاها دنبال توپ میگشت :))))

محشر بود محشر.

و خب من اون شب فهمیدم تماشای فوتبال توو استادیوم چه حالی میتونه داشته باشه و ما از چه لذتی محرومیم.توف تو روحشون اصن.


_اما من باب درس و مشقمون:)

چن وقتیه نمراتم یه سیر صعودی شگفت انگیز گرفتن.

قلب که اون همه استرسش رو داشتم که من هیچی ازش نمیفهمم و نوار قلب برام جز چند خط کج و معوج نبود،اما..پایان ماه یاد گرفته بودمش و نمره ی اول گروهمون شدم به واقع( حالا قررررش بده) کی بود میگف شما هیچوقت درس نمیخونی [آیکون زبون درازی]

الانم که حضور مبارکمون توو بخش اطفاله و روتیشن های پنج روزمون که عملا یادگیری رو صفر کرده.استادمون میگف آدم یه جای جدید میره دو سه روز اول گیج میزنه،شما هم میاین بخش تا میخواین آداپته شین و گیجیتون رفع شه پنج روزِ بخشتون تموم میشه و میرین بخش بعدی.

و خب درست ترین حرف ممکن بود.

هر قدر آموزش ضعیفه سیستم نمره دهیشون خوبه.چون عملا نمیتونن بسنجنمون نمرات بالا رد میکنن برامون :)) البته نگران نباشین چون پایان سه ماهه اطفال یک امتحان جامع ازمون میگیرن که اونجا از طول و عرض به فنا میریم.


حدود سه هفته دیگه امتحان بهداشت چهار یا به عبارتی آمار ،دارم.کلاساشم شرکت نکردم و استاد فرمودن «مختارین کلاسا رو نیاین ولی بعد امتحانم حق ندارین بیاین نمره بخواین،یازده و نیمم که بشین،نیم نمره اضافه نمیکنم تا پاس شین» 

تصمیم گرفتم یه نمره ی توپ بگیرم تا بفهمه کلاساش بی نهایت مزخرف و فاقد بار آموزشی بودن و نمره ی خوب با حضور در کلاسای بی محتواش نیست که به دست میاد.


هیچی دیگه،فعلا همینا.

هی چن وقت بود میخواستم هر کدوم اینا رو پست کنم هی نمیشد همه جمع شد یه جا.

تا درودی دیگربار،بدرود :)

  • ۱۴۶
۱ ۲ ۳
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan