پاراگراف های چن خطی(۱)

  • ۱۳:۵۶
امتحان اطفال هفتاد و خورده ای جلسه ای هر چی هم که نداشت باعث شد وی به جای شارژ چن باره ی گوشی در طول روز ،فقط شب ها شارژش کنه.

اینقد گوشی دستم نمیگیرم که شب تا صبح که پرش میکنم صبح تا شبمو کفایت میکنه.
  • ۱۷۸

بگین که کار خوبیه:))

  • ۲۳:۰۴

+دارم با لبتاب تایپ میکنم.چقد سخته.

این قالبا تو گوشیم خوب دیده نمیشن.اومدم ببینم اینجا چه ریختی ان که دیدم به به :)

قالب قبلی خوب بودا منتها این بالاش هیچی عکس نداش.

+برای کد کانال یک دنیا تشکر از کسی که نوشتش:)

+به فکر افتادم کدنویسی یاد بگیرم نه که ایام فرجه ست این حس خیلی قویه.

+یه شرحی میدم و نظر میپرسم:

اینجانب تا به این لحظه که سال سوم پزشکی رو سپری کردم سرجمع دوبار درمحیط درمانی بیمارستان بودم اونم دور ایستاده بودم وحواسم به خودم بود که پس نیوفتم.

درواقع گروه سمیولوژی کم کاری کردن.موظف بودن هفت جلسه برامون کلاس تشکیل بدن تو بخش های مختلف.اما همش دوجلسه تشکیل دادن و عملا چیزی یاد نگرفتیم.

من طول ترم هرقدر خواستم به خودم جرئت بدم برم بیمارستان بالاسر مریض اصلاوبه هیچ وجه نتونستم.

چون احساس میکردم اون مریض داره استراحت میکنه و روا نیس برم مزاحمش شم.بعداز طرفی هم اون بنده خدا که در جریان نیس که من کلا پرتم وصرفا جهت یادگیری اصول اولیه اومدم فک میکنه یه پا دکترم و احتمال ضایع شدن بیسیار است...

حالا...

همون گروه سمیو که عملا چیزی یادمون ندادن الان بهمون گفتن موظفین برین از یه مریض شرح حال بگیرین و روز امتحان برگه شرح حال رو تحویل بدین.

من واقعا توان ارتباط با مریض رو درخودم نمیبینم والان تبدیل شده به کابوسم! بعد از طرفی هم خود ارومیه رفتن وبیمارستان رفتن هم بالخره کلی کاره وکی میره این همه راهو!

حالا چیزی که هس اینه که یک عدد سال بالایی هس که سروتهشو میزنی تو دایرکت منه.منم از این جهت که سال بالاییه و احترامش واجب جواب حال واحوال پرسیش رو میدم..یا مثلا از درس وامتحانا میپرسه وباز باید جواب بدم.یا مثلا یه کلیپ دیده خودش کف کرده فک میکنه برای منم جالبه میفرسته.منم که دل رحممممم برای اینکه ضایع نشه مجبورم واکنش خوشایند نشون بدم.

حالا...

میخوام بهش بگم عکس یکی از برگه های شرح حالی که دم دستش هست رو واسم بفرسته همون رو یکم تغییر بدم که در حد یه سال سه یی بشه وببرم تحویل بدم.


با شرحی که رفت وبا توجه به اینکه این سال بالایی پسره و خب ممکنه فقط ممکنه عواقب داشته باشه به نظرتون بکنم این کاررو؟


+أأأأأأأأ چقد نوشتم .اوخی..طفلکیا باید این همه رو بخونین :) بیسیار تچکر میکنم از خوانشتون

+بیاین کانال دیگه..جان ما :)))))

  • ۲۷۱
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan