- سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵
- ۲۰:۲۵
خلاصه ش اینه که«حالم از این زندگی به هم میخوره»
یه موجود اضافی،بار اضافی..
مصرف کننده مطلق
به درد نخور
اینا منم.من
زندگی هیچوقت هیچ جاش اونی نبود که دلم میخواست هی منتظر موندم درست شه..هیچ وقت درست نشد.نشد دلم میخواست ها..
بهترین لحظه های زندگیمو چشم بستم رو همه چی و صبر مردم و گفتم درست میشه.روبه راه میشه.روزای خوبم میاد.روزای ازادی و رهایی هم میاد.روزایی هم میاد که مجبور نباشی چشم ببندی رو خواسته هات..روزاییم میاد که روز تو باشه و ارزوهات...
هیچوقت نیومد.و من چقد خستم..از خواستن و نداشتن از دویدن و نرسیدن..
همشون موند رو دلم...
خدا هم که مارو فراموش کرده..دمش گرم
- ۲۶۷