- پنجشنبه ۲۱ مرداد ۹۵
- ۱۸:۳۵
به مدت سه ساعت اینقدر دخمل خوبی شده بودم که نگو.دوتا دونه جزوه گذاشتم جلوم و کامل و دقیق خوندمشون.
به سومی که رسیدم خسته شدم رفتم از اتاق بیرون.حالا که برگشتم دیگه حس خوندن نیس !
بعد الان درسی که مشغول خوندنشم فارماکولوژیه ینی داروشناسی!ینی اساسا همه جزوه ها و هر سطرش پر دارو ،اسمش،مکانیسمش،عوارضش،دوزش و...اینا هس.
بعد نمیدونم چرا هر جزوه ای رو که میخونم انتظار دارم آخرین جزوه ای باشه که اینقد دارو داره و موردیه!
هر جزوه ای رو که شروع میکنم میگم واااای اینم که پراز داروعه بعد به خودم میگم گلم تحمل کن آخربه بقیه ش اینطور نیس بعد بعدیشم که اونطوری میشه میگم عزیز دل بفهم که داری فارما میخونی با این حال تو جزوه بعدیش دوباره شوکه میشم از خیل عظیم داروها
خیلییییی سخته :( خدایا آزادی که جونمو بگیری:)))
فقط اگه میشه بعد مردادکه امتحانا تموم شد دوباره روح بدم در من که میخوام زندگی کنم:)
- ۱۹۹