- سه شنبه ۵ تیر ۹۷
- ۱۹:۰۱
مریضم یه دختر شش ساله س که چهار ساله دردای شکمی داره و درمان نمیشه.حالا برای انجام آندوسکوپی بستری شده.
کامل ازش شرح حال گرفتم.پرونده ش رو زیرو رو کردم.کامل میشناسمش.
روز قبل براش اسپیرومتری و عکس قفسه سینه خواسته شده بود. پرونده رو میگردم و برگه ی گزارش اسپیرومتری رو پیدا میکنم.
عکس قفسه سینه نیست.از مادرش میپرسم «بردنش ازش عکس بگیرن؟ »
میگه نه.
و خب از اونجایی که اگر گرفته بودن باید بین مدارکش کنار تختش میبود و نیست قبول میکنم که نگرفتن.
استاد میاد و راند شروع میشه.دونه دونه مریضا رو ویزیت میکنه تا میرسیم به تخت هفت،مریض من.
سراغ اسپیرومتریش رو میگیره و میگم شده استاد و نشونش میدم.
از معاینه ش میپرسه میگم سمع ریه ش قاعده ی ریه چپ ویز داشت.
عکس قفسه سینه رو میپرسه میگم استاد پیداش نکردم و اونطور که مادرش میگه هنوز نرفته برا عکس.
میایم بیرون و توو استیشن پرستاری عکس مریض رو پیدا میکنیم.
استاد یادش میره معاینه م کامل بود شناختم از مریض کامل بود،تنها چیزی که از من دیده اینه که گفتم مریض عکس نداره و داشت.
و شروع میکنه به مواخذه.
بماند که بعد راند که پرس و جو کردم معلوم شد صبح که من مریض رو میدیدم واقعا عکس نداشته و طی راند رفته واسه عکس.توو اون فاصله که ما تختای قبلیش رو ویزیت میکردیم.
اساتید این مدلی فقط آدم رو دلسرد میکنن.وقتی اینطوری رفتار میکنه من نمیگم بزار دفعه بعد کاملتر باشم تا بزنم توو دهنش بلکه میدونم تهش یه بهانه پیدا میکنه واسه توبیخ و ترجیح میدم تلاشی نکنم.
یاد دکتر بهزادی به خیر که تنها روشش تشویق بود حتی وقتی فقط کوچکترین وروتین ترین وظایفت رو انجام دادی جوری با لبخند و قدردانی نگات میکرد و کلامش پر از تحسین بود که میخواستی هر روز بهتر از روز قبلت باشی.
- ۱۷۹