- يكشنبه ۱۰ تیر ۹۷
- ۰۷:۵۸
طبق برنامه،دیروز راند با دکتر فکور بود و من صبح که داشتم دعاهای روزم رو انجام میدادم خواستم:خدایا میشه تختایی که بم میدن از مریضای فکور نباشه؟ لطفا.
اومدم بخش دو تا تخت بهم داده شد تو تقسیم بندی و ادل هر دو مریضای دکتر فکور بودن.با گفتن شت رفتم مریضام رو دیدم و نوت گذاشتم براشون.
منتظر دکتر فکور بودیم تا بیاد برای راند.یک ساعت بعد اومد و گف: من سرما خوردم صدام درنمیاد با دکتر دهقان جابه جا کردیم راندمون رو،امروز با ایشون راند کنین.
تونستم برسونم؟ اگه صبحش مریضام مال دکتر دهقان بود خوشال بودم که خدا حرفمو گوش داده ولی یک ساعت بعدش میفهمیدم چه چیز بدی خواستم ازش ولی حالا با اینکه چیزی که خواسته بودم نشد ولی به نفعم شد.البته که من مریضام رو میشناختم و در هرصورت تو آمپاس نمیوفتادم،ولی کل قضیه یه مثال از همه ی وقتایی بود که به اصرار چیزی از خدا میخوام و نمیده و من قهر میکنم میرم پی کارم ،به طور معمول هم سال ها طول میکشه تا بفهمم اون چیزی که اون روز خواستم به نفعم نبوده که اوکی نگرفته از خدا.
پ ن: دوس دارم فک کنم خدا هنوزم دوسم داره :)
اومدم بخش دو تا تخت بهم داده شد تو تقسیم بندی و ادل هر دو مریضای دکتر فکور بودن.با گفتن شت رفتم مریضام رو دیدم و نوت گذاشتم براشون.
منتظر دکتر فکور بودیم تا بیاد برای راند.یک ساعت بعد اومد و گف: من سرما خوردم صدام درنمیاد با دکتر دهقان جابه جا کردیم راندمون رو،امروز با ایشون راند کنین.
تونستم برسونم؟ اگه صبحش مریضام مال دکتر دهقان بود خوشال بودم که خدا حرفمو گوش داده ولی یک ساعت بعدش میفهمیدم چه چیز بدی خواستم ازش ولی حالا با اینکه چیزی که خواسته بودم نشد ولی به نفعم شد.البته که من مریضام رو میشناختم و در هرصورت تو آمپاس نمیوفتادم،ولی کل قضیه یه مثال از همه ی وقتایی بود که به اصرار چیزی از خدا میخوام و نمیده و من قهر میکنم میرم پی کارم ،به طور معمول هم سال ها طول میکشه تا بفهمم اون چیزی که اون روز خواستم به نفعم نبوده که اوکی نگرفته از خدا.
پ ن: دوس دارم فک کنم خدا هنوزم دوسم داره :)
- ۱۳۶