- دوشنبه ۱۵ مرداد ۹۷
- ۲۳:۳۵
امشب پونزده مرداد نود و هفت آخرین شبیه که تو اتاق ۲۰۷ میگذرونم.
همه لوازمم رو جمع کردم و به هر بدبختی بود چپوندم تو کمد.کلی لباس و مانتو و شال داشتم اونارم چپوندم تو کوله ی زبون بسته م.
فقط مونده پتو و روتختی و بالشم که اونارم صبح میزارم تو کمد درشو قفل میکنم و میرم.
نمیرم تعطیلات میرم فرجه ی ده روزه ی یه امتحان هفتاد و سه جلسه ای ولی همین که خونه م عالیه.
الان باید بگم خداحافظ کله ی صبح بیدار شدنا،خداحافظ اتوبوس سواریا،خداخافظ مریضا،خداحافظ از خواب پریدنا با زنگ گوشی هم اتاقی..
سلام غذاهای خوشمزه ی مامان پز،سلام تنقلات خوشمزه ی بابا خر!!(خریده شده توسط بابا)
همه لوازمم رو جمع کردم و به هر بدبختی بود چپوندم تو کمد.کلی لباس و مانتو و شال داشتم اونارم چپوندم تو کوله ی زبون بسته م.
فقط مونده پتو و روتختی و بالشم که اونارم صبح میزارم تو کمد درشو قفل میکنم و میرم.
نمیرم تعطیلات میرم فرجه ی ده روزه ی یه امتحان هفتاد و سه جلسه ای ولی همین که خونه م عالیه.
الان باید بگم خداحافظ کله ی صبح بیدار شدنا،خداحافظ اتوبوس سواریا،خداخافظ مریضا،خداحافظ از خواب پریدنا با زنگ گوشی هم اتاقی..
سلام غذاهای خوشمزه ی مامان پز،سلام تنقلات خوشمزه ی بابا خر!!(خریده شده توسط بابا)
- ۱۹۱