- جمعه ۲ آذر ۹۷
- ۰۰:۴۷
چیزی رو داشتن و از دست دادن به مراتب سختر از نداشتنِ چیزیه،همانا.جانسوزتر حتی.
داشتم عکسای قدیمیم رو نگا میکردم و دیدم مثلا دو سال پیش که فلان چیزو داشتم بازم غمگین بودم و خب اینم اثبات تجربیه همون جمله س که میگه شادی به دله به قانع بودنه به نوع نگاهه که بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه به آن مینگری،مرضیه.
_ نمره های زنان هنوز نیومده،در حال حاضر بخش بهداشت رو دارم میگذرونم و دو روز پیش اولین واکسن رو تزریق کردم که واکسن هپاتیت بود.همه چی اوکی بود تئوریش رو کامل بلد بودم و چندین مورد تزریق رو مشاهده کرده بودم و کاملا آماده ی انجام بودم.همین که خانوم واکسیناتور گف« دخترم یه سی سی هپاتیت بکش» یه گرمایی از یه نقطه ی نامعلومی از درون بدنم نشات گرفت و پخش شد.دستام میلرزید،نتونستم هواگیری درست انجام بدم و خود خانوم واکسیناتور انجام داد و تحویل من داد تا تزریق کنم و خب با دستای لرزون تزریق کردم.
دومین واکسن رو فرداش زدم و جالبه که سیر پیشرفتِ تدریجی نداشتم یه نقطه ی پرش بود انگار.اولی به اون افتضاحی و دومی عالی بی نقص ..و تموم شد اون استرس و نابلدی و لرزش دست.و امروز که چندین ویال هپاتیت تموم کردم اونقد افراد مراجعه کننده زیاد بود.
_میدونی،معجزه ها هنوزم اتفاق میوفتن.
داشتم عکسای قدیمیم رو نگا میکردم و دیدم مثلا دو سال پیش که فلان چیزو داشتم بازم غمگین بودم و خب اینم اثبات تجربیه همون جمله س که میگه شادی به دله به قانع بودنه به نوع نگاهه که بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه به آن مینگری،مرضیه.
_ نمره های زنان هنوز نیومده،در حال حاضر بخش بهداشت رو دارم میگذرونم و دو روز پیش اولین واکسن رو تزریق کردم که واکسن هپاتیت بود.همه چی اوکی بود تئوریش رو کامل بلد بودم و چندین مورد تزریق رو مشاهده کرده بودم و کاملا آماده ی انجام بودم.همین که خانوم واکسیناتور گف« دخترم یه سی سی هپاتیت بکش» یه گرمایی از یه نقطه ی نامعلومی از درون بدنم نشات گرفت و پخش شد.دستام میلرزید،نتونستم هواگیری درست انجام بدم و خود خانوم واکسیناتور انجام داد و تحویل من داد تا تزریق کنم و خب با دستای لرزون تزریق کردم.
دومین واکسن رو فرداش زدم و جالبه که سیر پیشرفتِ تدریجی نداشتم یه نقطه ی پرش بود انگار.اولی به اون افتضاحی و دومی عالی بی نقص ..و تموم شد اون استرس و نابلدی و لرزش دست.و امروز که چندین ویال هپاتیت تموم کردم اونقد افراد مراجعه کننده زیاد بود.
_میدونی،معجزه ها هنوزم اتفاق میوفتن.
- ۲۳۸