- چهارشنبه ۲۱ مهر ۹۵
- ۰۱:۲۵
تنگه
یاد خواسته ها و نداشته هاش افتاده
یاد بد شدناش..،بریدناش،بی راهه رفتناش..
- ۱۸۳
اون دکتره بود نسخه های خوش خطش تو صفحات مجازی دست به دست میشد..
ماجراشو شنیدین؟
یکی رفته مطبش که آقای دکتر چن نفرین براتون غذای نذری بیارم.اون بنده خدام تعداد داده.
غذاها اومده برده خونشون که نذریه شما بخورین منم برگشتم میخورم.وقتی برگشته دیده همه اعضای خونوادش بدحالن و مشکل تنفسی دارن..
مادربزرگش(یا پدربزرگش،دقیق نمیدونم) با خانومش فوت شدن،پدر مادرشم هنوز بستری ن:(
هنوز ثابت نشده که غذای مسموم بوده و سوقصد،ولی خوندم که احتمالش قویه:(
بعد مثلا یکی یه جا نوشته بود دکتری که دنبال غذای نذری فقراس حقشه زهر بخوره اون یکی زیرش کامنت داده بود آره بابا حقشونه مفت باشه کوفت باشه خوبش شد:|
آخه اینا چه حرفایی ن:/
یه طوری شده که هر مریضی به هر دلیلی فوت میشه همه دونسته ندونسته میگن دکترا کشتنش هر دکتری هم طوریش میشه میگن سوء قصد بوده.
ماجرای امیرعباس رو هم شنیدین؟که دادگاه پزشک رو تبرعه کرده مادره ول کن نیس که الاو بلا خطای پزشکی بوده و خدا ازشون نگذره و..
اوضاع بدیه.
امروز عملی فارما داشتیم.گروه قبلی گفته بودن استاد مجبورت میکنه موش رو برداری دستت.
ولی گروه ما یه طوری همه مشتاق وار ریختن سر موشای بدبخت استاد کاریمون نداشت.
دمش خیلی حس بدی میده به آدم:|
*دنبال هر چی که باشی اون چی ازت فرار میکنه.و برعکسشم مسلما صادقه:)
دلگیرم از بعضی کارای خودم
گروه اکسترنیم رو دوس ندارم.
میام بی خیالش شم بعد میبینم اخه یه ماه دوماه یه ترم نیس که:| دو ساااااله.
میام عوضش کنم میبینم اخه خو از این گروه بیام بیرون کجا برم که خوب باشه:(
یکی بیاد یه پیشنهاد بده واسه یه گروه خوب:|
آخه من و چه به هم گروهیای الانم.کاملا احساس غریبگی دارم باهاشون:(
دیروز از بیمارستان برگشتنی از سرپرست سراغ کمد فلزی هارو گرفتم.گف اومدن ،برو اتاقتو نگا کن اگه نبود زنگ بزنم به آقای میم بیاره.
دویدم بالا و دیدم واسه اتاق ما نیاوردم رفتم گفتم و گفت برو خودت به آقای میم بگو.
رفتم و اونم گف اتاق شما تو لیست من نبوده باید بری ستاد از آقای نون معرفی نامه بیاری.
ینی این دختره نگین اعصاب نمیزاره برا آدم.نفر پنجه اومده تخت و کمدمو گرفته هیچ ،حتی معرفی به خابگاشم نداده دست سرپرست برای همینم اتاقمون چهارنفره ثبت شده و کمد نیومده واسمون.
اومدم به نگین گفتم من نمیتونم برم ستاد خودت فردا میری معرفی میگیری.چه عجب قبول کرده خودش بره.
بعد هانیه بدوبدو اومده که بیا واست کمد پیدا کردم.
یه کمد بی صاحاب طبقه پایین بوده اونو ورداشتیم آوردیم.
کمد مونده وسط اتاق میگم نگین بیا تختتو برگردونیم واسه اینم جا باز شه.میگه نه اونطوری میوفتم جلو شوفاژ گرمم میشه.
حالا فقط یه ذره از پاهاش میرف جلوشوفاژا.بعدم والا من خودم یه سال جلو شوفاژ خوابیدم مشکلیم واسم پیش نیومد اذیتم نشدم:|
کمد همینجور وسط اتاق بود و منم اینقد با این نگین کل کل کرده بودم دیگه اعصاب نداشتم از قبلشم تصمیم داشتم کمد فلزی اومد خودم ورش دارم کمدم که دیدم اینقد تمیز بود دیگه گفتم خب حله:)
همینجور آخر شب گفتم نگین حالا چیکار میکنیم دوماه دوماه کمدا رو تعویض میکنیم؟
بعد انتظار داشتم بگه آره تو کمد فلزی رو بردار تا دو ماه بعد.در کمال تعجب گف بزار وسیله هامو بزترمتو کمد فلزی فک کنم جا شه دیگه دوماه دوماه نکنیم اذیت میشبم!!
ینی کمد فلزیه به قدری تمیز و تازه بود دلشو برد:)
هنوز از دیشب وسیله هاشو جابه جا نکرده که بزار بوی رنگکمد فلزی بره بعد:|
همه اینا رو گفتم برسم به اینجا که بگم هانیه خیلی رفیقه:)
همرام اومد پیش آقای میم که بزا بیام کمکت و من اصلا انتظار نداشتم:) بعدم که من بالا بودم و هانیه خودجوش از سرپرست پرس و جو کرد و کمدو اون برام پیدا کرد درواقع.تو بالا آوردنشم کلی کمک کرد:)
هیچ وقت یادم نمیره مهربونیش:)
هستن دوستایی که گفتم تخت به اون سنگینی اوردمبالا و کمد هم قراره بیارم تنها کمک و همراهیش این بود که گفت با نفر پنجتون برو تنها نباشی:|
کلا در طول این هفت ترم سه بار به واسطه مهر دوستام ته دلی خوشال شدم.یه بار ترم یک که وحشتناک مریض بودم اولین بار بود حالم بد بود و مامانم نبود :) سارا و نسیم اومدن اتاقم حالمو بپرسن.
درحالیکه ترم یک بودیم و دوستیمونم چندان عمق دار نبود:) و این بارم هانیه با لطف و همراهیش:)
سحر و فاطمه هم که اینقد همیشه بودن نمیشه جدا کرد و گف تو فلان روز و فلان شرایط فلان کمک رو کرد.همیشگی ن:)
الان قشنگ شناختین دوستامو؟ :)
یادتونه چن وقت پیشا جناب حافظ فرمودن به مرادت میرسی و این حرفا؟
مراد امروز اومد و رفت.ینی نیومده رفت،ینی درواقع داش میومد وسط کار دیدیم نوچ نمیشه،رفت.مامانش اومده بود البته که اگه شد خودشم بیاد :)) عه عه عه دیدی نشد؟!:)))
هیشی دیه اینم از مراد ما خخخخخ
*من هنوز کمد ندارم:) ولی به زور یه طبقه ش رو گرفتم از دختره:)
*کامنتدونی رو باز میکنم یکم نفس بکشیم:)کامنت بدین ضایع نشم،بوج بوج