پایان داستان

  • ۱۸:۰۶

ته این ماجرا ختم شد به -ببخشید -نه خواهش میکنم شما ببخشید -نه این حرفا چیه نیاز به معذرت نیس:))))

 اعتراف میکنم برخورد های تند هرگز نتیجه بخش نیستند..ونیز......................................

احساس کردم شوخی بدی کردم.ینی وقتی دیدم حرفام تاثیر نداشت و دوستان شوخی های زننده خودشون رو فراموش کردن و فقط شوخی من بولد شد دیدم فقط باختم!و یک جاهایی بحث هیچ تاثیری ندارد!
پیام ضمیمه شده را فرستادم به همان دوستی که زدوخورد کلامی داشتیم..باورتان میشود ؟کار کشید به همان ها که سطر اول گفتم:)
آدم های جالبی هستیم.نه روی تلخ و تندمان دیدنیست نه روی خوشمان!
نهایتا از اینکه حداقل در ظاهر امر کینه ها از بین رفت خوشحالم.
چقدر جفتمان ادم های متشخصی شده بودیم..هر دو پشیمان ،هر دو عذرخواهان،انگار نه انگار که همان ادم های دیروز بودیم:)
معذرت خواستم و معذرت خواست:)

پ ن:گفت پیامت وقت خوبی به من نرسید.راست میگوید..حجم فشاری که در طول روز تحمل میکنیم در برخوردهایمان بی تاثیر نیست.همان روزی بود که رئیس جمهور امد و من دختر به خاطر دختر بودنم چه چیزها که ندیدم و چه حرف ها که نشنیدم..و همه حرصم اخر شب خالی شد در گروه!
پ ن:این ماحرا تمام شد با مخلصیم و چاخلصیم.ولی داریم از این ماجراها فک و فراوان:) ما آدم نمیشویم😜 جک های جنسیتی هم به قوت خود باقی میماند متاسفانه


پ ن:این ماجرا هرچه نداشت باعث لو رفتن ای پی ها شد و من چقدررر خوشالم:)))))ینی این«ینی کی میتونه باشه»خفم کرده بود:))






  • ۱۷۴
بهار پاتریکیان D:
چقدر مودبین شماها :)))
من خصوصا:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan