وای خدا مرسی که امروز تموم شد

  • ۰۰:۲۲

چه روز وحشتناکی بود.ثبت میکنم تا همبشه تاریخ بمونه.بعد مثلا یه چن سال دیگه که بخونم بگم خاک توسرم چه کارا که نکردم.

بعد مثلا فک کن همه روز زیر فشار بحث‌و‌جدل باشی و کلی فشار روانی روت باشه بعد مثلا مهمونم داشته باشین بعد مثلا گیر بدن که پاشین بریم بیرون دوردور بعد تو بک ذره هم حال و حوصلشو نداشته باشی بعد ببینی هیچ بهانه ای نداری و مجبور شی باهاشون بری.بعد همینجور که دارین قدم میزنین و تو پارک ولین یهو یکی اظهار آشناییت کنه که همه هم میشناسنش جز تو.بعد بگیرتت حسابی ماچ مالیت کنه از این ماچای تفی!بعد هی بکشتت به حرف بعد تو هی حوصله نداشته باشی.بعد حرف داداششو پیش بکشه بعد...

یه جاهایی داشتم فک میکردم گروهو بدم داداشش و خودش بخونن با شخصیت والای من آشناشن بفهمن چه ادم مزخرفیم خودشون پشیمون میشن!
امروز واقعا خیلی بیشتر از ظرفیتم بود.خوب که فک میکنم ممکنه بخوابم و هرگز بیدارنشم:))ینی تا این حد

پ ن:الان مثلا فرضو براین گذاشتم که دیگه اقایون و خانومای دکتر اینجا رونمیخونن:پی
پ ن:بعد یکیم اومده بود بنویسهass نوشته بود asd بعد من یه ربع داشتم فک میکردم أسْد ینی چی؟!:)))


  • ۱۸۹
fatemeh
باز چ‌بحث و جدلی:-D
خلاصه از یه جایی به بعد عملا داشتم ذکر اعظم غلط کردم رو تکرار میکردم:دی
بهار پاتریکیان D:
:))))
طوری نیست ، عوضش دیگه یادت نمیره :))))
اوهوم..تا جان دربدن دارم فراموش نمیکنم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan