چیزی که الان میخوام و دوس دارم ،با جزوه های کلیه تعویض میشود:دی

  • ۰۳:۱۷

چشمانم را باز کنم.اتاق تاریک ِ تاریک باشد..سرم را برگردانم .ببینمت که آرام در کنارم خوابیده ای.


دستت که دور کمرم حلقه کرده ای را،آرام،طوری که بیدار نشوی کنار بزنم و از تخت و آغوشت کنده شوم!


یک سری به اتاق دختر کوچولوی ملوسمان بزنم،پتو را رویش بکشم‌که یک وقت سرما نخورد،یک بوسه بکارم روی پیشانی اش و راهی آشپزخانه شوم.


غذایی که از شب برای سحری آماده کرده ام را گرم کنم،میز ساده ای تزئین کنم کلی عشق بریزم توی بشقابت..


همه چیز که آماده شد بیایم کنار تخت..هنوز آرام خوابیده ای..راستش دلم نمیاید بیدارت کنم،میخواهم ساعت ها نگاهت کنم.


از سنگینی نگاهم بیدار شوی،دستم را ناغافل بکشی پرت شوم بین بازوانت..پیشانی ام را ببوسی،لبت را مهر کنم..


بغلم کنی و باهم بیاییم دور میز بنشینیم..


کلی تعریف کنی از سلیقه ام،خوشحال باشی از داشتنم،دو لپی همه میز را هورت بکشی..


من؟ بوسه هایت برایم کافی ست..

.

.

.

.


پ ن:و البته جزوه هام مرا در آغوش گرفتند..کلی هم خوبیم باهم:)

پ ن:یه صداهایی از قسمت مغز و عقلم میفرماد که خفه شو بابا حالمون به هم خورد!آخه این چیزا رو درک نمیکنه که عقله دیگه:)

پ ن:به نور صفحه کوشیم قسم این «تو» که گفتم مخاطب خاص نیس.بی مخاطب بود درواقع.اتفاقا داشتم فک میکردم ینی این «تو» کی میتونه باشه؟الان کجاس؟اصلا چی دوس داره و سلیقه غذاییش چجوریه؟به کی میگه خانومم و نفسم الان؟ :| ( خاک تو سرش اصن)

پ ن:هر وقت این «تو» اومد تو زندگیم،اولین کاری که میکنم این پست رو نشونش میدم میگم ببین من از کی به فکر تو و شیمکت بودم :)

پ ن:اینقد دوس دارم اونی که میاد وبلاگ نویس باشههههه:)))

  • ۱۵۴
رهگذر ...
سلام مرضیه جون
ای جانم عزیزم
ان شا الله که بزودی میاد و دستت رو میگیره و لحظه هاتون پر از هم میشه
بنظر من وبلاگ نویس بودنش مهم نیست،اهل بودن و درست بودن و مال تو بودنشه که مهمه...اینکه کسی ک میاد همونی باشه که قراره تا آخر باهات باشه...
سلام عزیز دل
ان شالله:دی (آیکون آبکش جلوی صورت)
هعییی...بله،درسته،پیدام نمیشه اخه همچین موردی.همه یه دل و هزار دلبرن:|
رهگذر ...
ای جووونم دخترمون خجالتی ه :)))

یه دل و هزار دلبر ...چ جمله ای گفتی عزیزم

من ک دلم خون ه !خودت شاهدی :-D
فعلا مجبورین افسردگی های منو تو پستهام تحمل کنید !!

خودم معتقد هستم ب قسمت...با اینکه وضعیت خودم داغونم کرده.ولی تهش هر چی ه که خدا بخواد...

^_^

فدای دلت عزیزم،درست میشه همه چی،زمان میبره فقط
عشق هم یه روزی میاد و در خونه هامونو میزنه،از اون واقعیاش :)
mhds ∞ٓ
ههه صدای عقلت و دلبلت عالیه!
منم دوس دارم وبنویس باشه!((((:
حتی گیر داده کلا پستو پاک کن:)
میگم یه آگهی بدیم تو وبامون:) از همین بیان نیمه هامونو پیدا کنیم:دی
Lady cyan ※※
الهی :))))))))))
ابجی خودمی شما،منم گاهی بهش فکر میکنم امیدوارم قورمه سبزی دوست نداشته باشه
از الان به فکر اینم که نخواد براش قورمه سبزی درست کنم :دی

چرا؟بلد نیستی؟
خیلی بعیده که مرد ایرانی قورمه سبزی دوس نداشته باشه مگر اینکه استثنا باشه:)
gandom baanoo
چقدرررررر همزاد پنداری کردم باهات :))))))
مخصوصا با بخش وبلاگ نویس بودنش :)
^_^
اردیبهشت ..
:)
سلام
به کجای جزوه ت که رسیدی این فکرا اومد؟یعنی کدوم بخش؟کجای کلیه ممکنه همچین چیزایی رو یاد آدم بیاره؟p:
از این رویاها همه دخترا دارن ولی شاید اگه نباشه بهتره چون اگه واقعیت شبیه ش نشه شاید اذیت شیم:)
بگم چرا دوست داری وبلاگ نویس باشه؟نیومده اون طفلکی رو میخوای چک کنی؟ببینی کجا چی گفت،کی حالش چطوری بود..با کی چی گفت:)P:

سلام
......استغفرالله ربی و اتوب الیه:))))
به احتمال نود درصد هم شبیهش نمیشه:)
اره دقیقا..ینی میشینم کل وبلاگ و کمنتاشو از اول تا اخر میخونم:دی
رهگذر ...
ان شا الله...

خدا با ماست :)))
^_^
زوج مهندس
خخخخخ!
عالی بودید!
باافتخار دنبال شدید...
^_^
ممنونات فراوان:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan