بی حوصله م

  • ۲۰:۳۷

یک‌ساعت بیشتر است که چپیده ام در اتاق..

جزوه هایم را چیده ام دورم روی زمین و خودم بینشان ولو شده ام.

جزوه جلسه ده روماتولوژی تمام یک ساعت دستم بود و از سطر پنج صفحه هشتش پایین تر نرفتم.

یک‌ساعت پیش هم دقیقا روی همین سطر بودم.

پشت میز نشستم نشد،روی تخت دراز کشیدم نشد،راه رفتم نشد،روی زمین ولو شدم نشد،ماژیک های رنگی رنگی اوردم نشد که نشد.

از سطر پنجم پایین تر نرفتم..

راستش را بخواهید تا همین جا هم درست نمیدانم چه ها خواندم.

راست ترش اینکه حتی نمیدانم در این یک ساعت به چه فکر میکردم که نشد بخوانم..


*به نور صفحه گوشیم قسم این ترم پاس شود ترم بعدی درس هر روز همان روز،قسم به هاریسون و کاتزونگ و دوستان که دیگر سر کلاس نمیخوابم:|


*ساده ترش اینه که خدایا غلط کردم

  • ۱۰۷
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan