اصن مرد خونه باس درو با پاش باز کنه،دختر خابگاه هم همینطور

  • ۱۹:۱۱

نشسته بودم با خودم کلنجار میرفتم که عایا پاشم لباس بپوشم برم نون بربری بخرم؟یا حسش نیس؟

از حدودای پنج و نیم این کلنجار شروع شده بود به اینصورت که:

دختر جان تو که شامت قرمه سبزیه که دوس نداری،باز میخوای گشنه بمونی؟با کیک و بیسکوئیتم که سیر نمیشی.

نون لواشم که گزینه مناسبی نیس کلا،پاشو برو بخر دیگه تنبل خان:/

بعد تنبل درونم میگف ول کن بابا هوا تاریک شده،سردم هس،حالا میری اونا هم آماده ندارن باید کلی وایسی تا آماده شه:/


نهایتا راس ساعت هجده و هجده گفتم لعنت خدا بر شیطون و پاشدم مانتو تنم کنم.در همین حین بود که هم اتاقیم چشاشو باز کرد و گف مرضیه میری؟!!

کجا میرم آخه قربونت میرم نون بخرم..

میشه واسه منم از این وانتیا میوه بخری یا نمیتونی؟!


خب حقیقتا تا همون لحظه من هرگز میوه نخریده بودم تو کل عمر بیست و اندی ساله م! ولی گفتم باشه عزیزم میخرم.

چی میخوای؟

-نارنگی،لیموشیرین،موز،خرمالو..از هرکدوم دو سه تا

+دو سه تا؟!!!

-آره!نمیتونی؟:)

حقیقتا دو سه تا میوه خریدن دیگه خیلی سختم بود ولی گفتم باشه.


تو پله های طبقه دو خابگاه خوردم به مهدون که با دست پر ،تازه رسیده بود خابگاه

گف:مرضیه جووونمممم میشه یرام نون بربری بخری؟

+باشه عزیزم:|


خلاصه..داشتم میرفتم که یه دونه نون بربری بخرم کلی سفارش گرفتم:)


ولی عوضش فهمیدم میوه دونه ای خریدن هم کار پیچیده و عجیبی نیس:))


اتفاقا دیروز تو یه کانالی نوشته بود میوه دونه ای خریدن رو به بچه هامون یاد بدیم،این کار عار نیس.بعد من فک کردم هه معلومه که عار نیس خیلی هم شیک و باکلاسه

بعد امروز که نوبت به عمل رسید همچین دست و پام شل شد:دی


خلاصه اینکه..اینطوری:)

  • ۱۹۳
آقای قطار
آخ آخ آخ . چشمم به نون بربری افتاد داغ دلم تازه شد . دیرزمانی ست که از نون بربری دورافتاده ام ...
عه چلا؟!
اردیبهشت ..
قورمه سبزی به اون خوشمزگی چشه که نمیخوری؟ اگه میخوردی اینهمه عواقب هم نداشت
شما الان داری به قرمه سیزی مامان پز فک میکنی،بله اونطوری باشه حانم فدایش ولی این همون چمن پلو دانشگاهه درواقع:))
♪بانو روانیـ♪
:))
^_^
اردیبهشت ..
آهاااااااان...خو باش
:)
قهرمان **
خیلی هم عالی .
نوش جان.
میسی:)
gandom baanoo
ولی من دانشجو بودم یه بار رفتم ربع کیلو پیاز بخرم مغازه‌داره بهم خندید!! :(
اصنم عار نبود!! مگه نه؟!!! :))
خب شاید رفتی از یه جای غیر دانسجویی دور از خابگاه خرید کردی طرف بار اولش بوده:))
Fatemeh
مرضیه دخترم«نه»گفتنت افت کرده گویا;-) :-) 
آره:دی
رودروایسی دارم با هم اتاقیام:)
yasi adkd
:)
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan