2.3.2

  • ۰۰:۰۸

یه ساعت،همش یه ساعت میرم بیرون طوری خسته میشم که احساس میکنم الان که جونم درآد..

بعد دکتر که میرم میگه هیچیت نیس از منم سالمتری:/


واقعا غمگینم از این وضعیت.

حتی میترسم بزارم برم خوابگاه..اینجا دلم گرمه دو نفر هس هوامو دارن..

حتی یه وقتایی فک میکنم توان اینو خواهم داشت که تو بیمارستان سرپا بمونم و مریض ببینم؟!


دکترا که میگن سالمی خدایا خودت یه کاری کن.توان رفتم رو بهم برگردون.ببخش اگر ناسپاسی کردم:(

  • ۱۷۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan