نیگاش کنین آخه

  • ۲۱:۲۵

امروز روز اول بخش نوزادان بود.

اینقد که همیشه تختای دراز کنار هم دیدیم وارد که شدم اولش متوجه مریضای کوچولومون نبودم اصن،بعد دیدم که ای خدااا این دستگاهای شیشه ای وارمر هایی ان که نوزادا توشن.

به هیچ وجه حس دانشجویی رو نداشتم که اومدم چیز یاد بگیرم و معاینه کنم بلکه دختری بودم که با کلی نوزاد یه ساعته و چن ساعته مواجهه و قراره فقط باشون بازی کنه :)

میترسیدیم دست بزنیم بهشون،حتی میترسیدیم در وارمر رو باز کنیم خفه شن یه وقت.

به پرستارا میگیم ما چیکار کنیم آخه با اینا.

گف برشون دارین بغلشون کنین معاینه شون کنین.مام خیالمون راحت شد و رفتیم سراغ بازیمون :)

اون چند دقیقه ای که این کوچولو بغلم بود داشتم سکته میکردم از نرمی و ظریفی و آسیب پذیریش.


پرستار بهمون گف بغلشون کنیم اما آخر بخش که رزیدنتمون اومد معاینه نوزاد یادمون بده گف وقتی میخواین دست بزنین بهشون دستاتونو بشورین،حتی از نوزادی به نوزاد بعدی هم بشورین دستاتونو

با این حساب بغل کردنش کار درستی نبوده خصوصا که روپوش پزشکی تنمون بود.

اندکی عذاب وجدان دارم.



  • ۱۸۰
مهندس رضا عباسی
به به
شغل شریفی رو دارید
ان شاالله که موفق و پیروز باشید.
ممنونم
محسن رحمانی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ تا تو عکس غر غر مشاهده میکنیم :دی

چه نازه .


ینی وقتی دارم مینویسم اینقد رعایت میکنم غر نداشته باشه از دست شما:|
:))
محسن رحمانی
خخخخخخخ دکتر کله زرد ندیده بودیم که دیدیم :دی

شوخی کردم . ان شاالله موفق باشید .
ممنونات:)
اردیبهشت ..
چقد گناه داره:(
هووم :(
مرتضا دِ
ذوقشو :)
معلومه؟ ^_^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan