خط دوم درمان یادم نمیاد:/

  • ۱۲:۱۹
از عوارض چند هفته مبحث کلیه خوندن میدونین چیه؟؟

اینکه مدام احساس کنی دچار frequency,urgency و ....هستی!!

و فک کنی خط اول درمان کو تری موکسازول ،به مدت سه روز

آزمایشم که لازم نیس وقتی علائم هس:|

بعد کشوی داروهارو بریزی به هم و‌دنبال کوتری موکسازول باشی.

چیزی درمورد سندرم دانشجویان پزشکی شنیدین؟همینه


*باید بگم که چهارده جلسه روماتولوژی به مراتب سخت تر از هفده جلسه نفرو می باشد:(
  • ۱۳۲

بی حوصله م

  • ۲۰:۳۷

یک‌ساعت بیشتر است که چپیده ام در اتاق..

جزوه هایم را چیده ام دورم روی زمین و خودم بینشان ولو شده ام.

جزوه جلسه ده روماتولوژی تمام یک ساعت دستم بود و از سطر پنج صفحه هشتش پایین تر نرفتم.

یک‌ساعت پیش هم دقیقا روی همین سطر بودم.

پشت میز نشستم نشد،روی تخت دراز کشیدم نشد،راه رفتم نشد،روی زمین ولو شدم نشد،ماژیک های رنگی رنگی اوردم نشد که نشد.

از سطر پنجم پایین تر نرفتم..

راستش را بخواهید تا همین جا هم درست نمیدانم چه ها خواندم.

راست ترش اینکه حتی نمیدانم در این یک ساعت به چه فکر میکردم که نشد بخوانم..


*به نور صفحه گوشیم قسم این ترم پاس شود ترم بعدی درس هر روز همان روز،قسم به هاریسون و کاتزونگ و دوستان که دیگر سر کلاس نمیخوابم:|


*ساده ترش اینه که خدایا غلط کردم

  • ۱۰۷

لباسای المپیک

  • ۲۲:۵۱

طرحای جدید لباسای المپیک رو دیدین؟

هر چی اون قبلیا زاغارت بودن اینا هر سه طرح شیکن:)






بالا سمت چپیه از همشون بهترتره..حالا اگر احیانا یه وقت به لباس خانومه گیردادن که خیلی اندامیه!کت بالا سمت چپی با مانتوی بالا سمت راستی:)


هر سه تاشون عالین واقعا:) دم طراحه گرم

  • ۲۲۸

مرداد را دوست میدارم و مردادی ها را،این شعر را نیز هم:)

  • ۱۶:۴۲

بــه مُردادی ترین گرمـــا قسم، بدجور دلتنگم


شبیه گچ شده از دوری ات، بانوی من، رنگم!


حسودی می کند دستم بــه لبهایی کـه بوسیدت!


وَ من بیچاره ی چشم تو ام... با چشم می جنگم!


تنم از عطــر آغـــوش ِ تــو دارد باز می سوزد


جهنّم شد بهشتم؛ تا پرید آغوشت از چنگم


نظام ِ آفـــرینش ناگهـــان بـــر عکس شد ،  دیدم-


زدی با شیشه ی قلبت شکستی این دلِ سنگم!


گلویم را گرفته بُغضی از جنسِ سکوت امشب


"گُل ِ گلدون من..." جا باز کـــرده توی آهنگم!


بَدَم می آید از ایـــن قــدر تنهایـــی... وَ دلشـــوره


ازین احساسهای مسخره... از گوشی ام... زنگم!


فضـــای شعـــر هم بدجـــور بوی لـــج گرفتــه– نه؟


دقیقاً بیست و یک روز است گیج و خسته و منگم!


تو تقصیری نداری ، من زیادی عاشقت هستم


همین باعث شده با هر نگاهی زود می لنگم!


همان بهتر کــه از هذیان نوشتن دست بردارم


به مرگِ شاعرِ چشمت قسم... بدجور دلتنگم

  • ۱۷۶

ای ننگ و نفرین بر من و مخم

  • ۱۶:۱۶

*خب..اول همه کلی ممنون بابت فوتای پرقدرتتون :)))

وباید بگم که..

امتحان سخت بوووود:((((((

کلا پنج تا استاد داشت این درسمون که من دکتر مخدومی رو حذف کرده بودم.بعد دیشب که کاشف به عمل اومد مخدومی سه و نیم نمرست تازه شروع کردم به خوندن جزوه هاش که البته ثمری هم نداشت.

برگه هارو که دادن سوالات اول مال همون مخدومی بود:/ خیلی شیک و مجلسی اون چن صفحه رو رد کردم رفتم جلو..

بقیه اساتید هم ماشالا همه سوالای تحلیلی:/

برگه آزمایش یارو داده بود میخواس تشخیص بدیم یارو چشه .منتها توجه کنین که تو شرایط واقعی تو اون برگه آزمایش خودش رنج های نرمال رو داده اما مای بخت برگشته خودمون باید میدونستیم رنج های نرمال چندن.

بلایی که ازش میترسیدم سرم اومد مغزم قفل کرد هر چی فک کردم خدایا نرمال کراتین چقده؟سدیم خون باید چقد باشه؟ خب حالا این یارو هماچوری داره،تو ازمایش ادرار پروتئین هم هس....خب؟ینی چشه؟!

حالا استادو داشته باشین که داره راه میره پنج دیقه یه بار میگه سوالاتون خیلی راحته.خیلیییی راحته:/

و من هی بیشتر تضعیف روحیه میشم که پس چرا هیچی نمیفهمم:|

از طرفی هم همین که میخوام تمرکز کنم استاد صداش بلند میشد که سوال ۱۵فلان جاشو درست کنین.سوال۲۸ بیسار چیزو اضافه کنین:|

اومدیم بیرون به هر کی گفتم چطور بود شنیدم«میوفتم» :)))))) ولی خب یحتمل الکی میگن.

خدایا نیوفتمااااا...


*از وضعیت کتاب گرفتنم از فلانی هم هیچی نگم بهتره..ینی مغزم به حدی رسیده که نمیتونه سریع کانال عوض کنه از ترکی به فارسی..اونم وضع تشکر کردنم بود.

برخورد اول:|

کلا ناراضیم از خودم


*امروز قرار بود جزوه هامو تکمیل کنم..یه خیلی جزوه گرفتم بازم چن تاییش ناقص موند.


*داریم میریم که داشته باشیم روماتولوژی رو..حیف که نمیدونم پرونده نفرو بسته میشه یا نه:(

  • ۱۶۳

هم اکنون به دعای سبزتان نیازمندیم

  • ۲۱:۰۶

فردا ده و نیم امتحان نفرو دارم..

لطفا،خواهشا،التماسا!....

دعاهاتون رو فوت کنین سمتم..

سر امتحان مغزم گیرپاچ نکنه..


سپاس:)

  • ۱۸۶

کاش میشد شب را خوابید:)

  • ۰۲:۲۳
شب باشد،
دیروقت هم باشد،
کوچه ها آرام و خلوت،
ازقضا ماه هم رخ بدهد
باد هم‌چاشنی فضا باشد..

سه راه داری:
یا به قدری آزادی عمل داشته باشی که تنها تنها بروی پیاده روی در ساعت دو‌ و بیست دقیقه بامداد!و اجازه دهی باد در اغوش بگیردت.
یا یک نفر را داشته باشی که پایه دیوانگی هایت باشد و هم پایت..
یا ...
اه..
یا از پنجره ماه را نگاه کنی و باد را بغل ...

راستی شنیده ای که دیدن ماه جنون دیوانه را بیشتر میکند؟
  • ۱۹۸

آاااای نسیم سحری

  • ۱۳:۰۶

دیشب چقد هوا خوب بود

یه باد خنکی وزیدن گرفته بود :))

جیگرمون حال اومد اصن.

دمت جیز خدا

چاخلصیم


*اینجانب یه غلطی کردم به اهل خونه گفتم دوس دارم برم کتابخونه بیمارستان.حالا هر روز چن وعده بابا میاد میگه پاشو ببرمت دیگه..بعد مسیرو هم برام مرور میکنه از اینجا میندازیم ولیعصر ده دیقه ای میرسیم:/

میگم ددی جان فعلا نمیرم یه وقت دیگه.میگه پس هروقت خواستی خبر بده ببرمت.

بعد فرداش دوباره میاد سروقتم.

وسط روزم مامی جان گیر میده که تو چرا یه حرفی رو میزنی بعد ولش میکنی پ چرا کتابخونه نمیری:/

*عایا به نظرتون چرا میخوان منو از خونه بندازن بیرون؟عایا؟

اصلنشم..من میخوام خودم برم نه که با ددی:|


بعدا نوشت: پوزش نگارنده را پذیرا باشید...«هوا» اصلاح شد :) ولی چاخلص با مخلص فرق داره..دوزش بیشتره :))

دیگه کجا غلط املایی داره ؟ :)

  • ۱۹۹

گرما و‌دیگر هیچ

  • ۱۲:۴۶

هوا به طرز جهنم گونه ای گرمه


کولرم پاسخگو نیس حتی


اینجا جزء مناطق کوهستانیه،ماها به گرمای چهل درجه عادت نداریم:|



بی ربط نوشت:یه دلم میگه کاتزونگ بخر یه دلم میگه نخر.اونی که میگه نخر میگه خو تو که کتاب خوندن تو کارت نیس اونی که میگه بخر میگه خو دکتر فلانی از سوالای آخر کتاب میده.

کتابه پنجاه هزااااار تومنه.میفهمین؟پنجااااه هزااار تومن:| دانشجوعم میفهمین؟پول ندارم میفهمین؟ :))))

  • ۱۸۷

برگی دیگر از دریات و وریات

  • ۱۹:۳۴
*الان که سه‌روز مونده تا امتحان کلیه م ،هی یه داستانی داره تو مغزم وول میخوره میگه منو بنویس منو بنویس:|
بعد داستانه هاااا...طولاااانیییی
از قلب انتظار میره زبون نفهم باشه اما خدایی از مغز انتظار درک و‌شعور دارم که اونم نداره به حمدالله
*بعد خیلی ضایستا..این همه مدت کلیه بخونی بعد امروز بشینی سوالاشو که نگا کنی متوجه شی مغزت توان تحلیل و استفاده از خونده هاشو نداره استرس بیوفته به جونت که خاک تو گورم من که هیچی بلد نیسم که:/
*این مجلسای زنونه ختم قران و یه سری اسامی دیگه هستن که یه خانومی میاد کل جمعو رهبری میکنه.تورو خدا میکروفن و بلندگو ندین دستش:/
یا صدای بلندگوشو کم کنین یا دیگه لاقل پنجره هاتونو ببندین خداوکیلی
اغا میرم تو اتاق دودیقه ببینم با این کلیه چه خاکی باید تو سرم کنم هی مجلسو وادار به صلوات میکنه بعد منم یه مرضی دارم اسم صلوات میاد حتما باید بفرستم:/
بعد هی میخوام تمرکز کنم هی صدای علی و حسن و حسین گفتنش و مرثیه خوانیش رو مخمه
یکی میکروفونو بگیره ازش خدایی:|
*یکی از بچه های مردسمونم با دوس پسرش مزدوج شد.دو سال بود دوس بودن بعد یک سال و نیمم قراره عقد بمونن:| حال میکننا:))
*بعد دیشب طرف یه شعر فرستاده بزار تو کانال پشت سرشم یه بحث باز کرده یهو وسطش میگه من رفتم بخوابم شب بخیر و آف شد حتی صب نکرد جواب شب بخیرشو بگم:/ بعد امروز باز یه شعر فرستاده که بزار تو کانال منم گفتم زرشک میل کنن !
*صدای این خانومه با قدرت و شدت هر چه تمام تر کل خونه رو گرفته...من الان حق ندارم برم در خونش که خفه کن این یارو رو؟!:|
  • ۲۰۸
۱ ۲ ۳
منِ کودک،منِ خجسته،منِ رها از قید وبندها و هنجارها،منِ قانون شکن ...اینجا مینویسد.
اگر خواندی حرف هایت را برایم بنویس اما بیرون از اینجا درمورد نوشته هایم نگو.
منِ این صفحه با منِ واقعی تفاوت دارد و تو نمیدانی کدام نوشته واقعیست و کدام خیال،کدام درباره خودم است و کدام مال همسایه..
پس مرا با نوشته های گرداب قضاوت نکن:)
Designed By Erfan Powered by Bayan